دوندگی ...

ساخت وبلاگ

دو روزی هست تو اداره سرم خیلی شلوغ شده

دیروز وبینار صندوق رفاه دانشجویان بود برای اموزش نرم افزار جدید

البته اموزشی که ندیدیم فقط معرفی شد

ولی خب کارهای نامه نگاری و رزرو سالن و هماهنگی با انفورماتیک، دعوت همکارا و درخواست پذیرایی و پیگیری خریدش و .... همش افتاد گردن من

تازه از صبح هم باید به تک تک همکارا نحوه ورود به سیستم را یاد می دادم

البته کلی گفتم ولی از اونجایی که سن هاشون بالاست و سخت یاد میگیرن باز دونه دونه مجبور شدم برم اتاقشون و براشون توضیح بدم

خلاصه که با دوندگی ساعت 12 و نیم جلسه تمام شد

چون یک مشاوره داشتم رفتم برا مشاوره که دیدم واقعا من نمیتونم با این مشاور به جایی برسم و فقط وقتم هدر میره

دیگه وقت جدید نگرفتم

متاسفانه اصلا اجازه صحبت بهم نمیداد

و کلا خودش صحبت میکرد

یک جورایی هم صحبتهاش 90 درصد تعریف از خود بود

هیچی دیگه بازهم من موندم و کوه مشکلات و ..

خودم براشون راهکار پیدا میکنم

از 5 جلسه مشاوره فقط یک چیز فهمیدم باید اول به خودم اهمیت بدم

دیشب علی بد لجبازی می کرد

و خیلی هم شیطنت داشت

بعد از خونه مادرشوهر بردمش لوازم التحریری بهش میگم تو خیلی پسر خوبی هستی برات میخوام جایزه بخرم

بعد به خانم فرووشنده گفتم یک هدیه می خوام زیاد گرون نباشه ولی پسرم را خوشحال کنه تو قیمت های 30 تا 50 تومن

چند مورد وسیله اورد نشون داد به علی گفتم انتخاب کن

دیدم خودش مداد رنگی را برداشت و کلی ذوق کرد

به عنوان مابقی پول هم خانم 3 برگ برچسب بهش داد

وقتی اومدیم بیرون بهش میگم علی جون اگه همیشه اقا و خوب باشی بازم برات جایزه میخرم

به 5 دقیقه نکشید با داداشش شروع به دعوا کرد

ولی خب صبح از ذوق اینکه مداد رنگی هاش را به دوست مسجدیش(همون که قرار بود بهش پیشنهاد ازدواج بده) نشون بده دیگه نه نق زد نه گریه و داد و هوار

دیروز رفتم مدرسه سجاد

متاسفانه مدیرشون به حدی برخوردش با والدین دور از ادب بود که همه مادرها هنگ کردند

محترمانه بهشون میگیم بچه ها تو درس ریاضی افت داشتند باید علت شناسایی بشه

میگه بیان کلاس تقویتی

میگیم خب شاید یکی شرایط مالی برای کلاس تقویتی را نداشته باشه میگه به من مربوط نیست

اوایل فکر میکردم فقط من از برخوردشون شاکی هستم و با بقیه والدین شاید برخورد خوبی داشته باشه ولی دیروز هم دیدم و هم شنیدم که برخوردشون با بقیه خیلی بدتر از من هم هست

پوزخندهاشون موقع صحیت والدین با معلم درس ریاضی، درگوشی حرف زدنشون با معاونشون، صدای بلند و ادبیات دور از ادب ایشون و همچنین عدم قبول مسئولیت افت درسی بچه ها همه باعث شد واقعا برای سیستم اموزشیمون متاسف باشم که چنین افرادی را به عنوان مدیریت مدارس قبول می کنند

بهشون میگم من نه پسرم افت داره تو ریاضی نه مشکلی با این دبیر داره ولی به خاطر بقیه پسرها و احترام به خانواده شون و همچنین بهتر شدن وضعیت درسی بچه ها تو جلسه شرکت کردم تا راهکار بهتری پیدا کنیم و وضعیت بچه ها را بهبود بدیم بعد شما مدیر راحت میگید به من مربوط نیست اونم برای این بچه ها که امید اینده کشور هستند

خیر سرشون اومدن تو مدارس سمپاد

راحت برگشته میگه پایه شون ضعیفه باید تو خونه باهاشون کار شه به مدرسه مربوط نیست

خیلی صحبت کردیم که با منطق بی منطقی ایشون سازگاری نداشت و همه ناراحت از برخوردشون جلسه را ترک کردند

*****************

وقتی رسیدم خونه به سجاد میگم بیا مدیرت را ادب کنیم میگه چطور؟

گفتم تو بیشتر درس بخون منم باهات کار میکنم معدلت را 20 کن این ادب شه هی نگه پایه بچه ها ضعیف

سجاد سریع کتابش را اورد و از دیشب شروع کردیم

دوست دارم معدلش 20 شه روز کارنامه من اون اقا را محل ندم و بیام بیرون از دفتر

مدیری که فقط احترام چند تا خانواده دکتر و استاد را نگه میداره و بقیه براش اصلا ارزشی ندارند

**********************

به مناسبت ولنتاین به سجاد هدیه دادم

میگه ماماااااااااان روز عشاقه چرا به من هدیه میدی

میگم: نمیدونی تو عشششششششششششششششششششششق مامانی

هم خوشحال شد هم خجالت کشید

یاد بگیریم به بچه هامون جملات عاشقانه بگیم تا کمبود عشق باعث نشه گول هر بی لیاقتی را بخورن

نوشته شده در چهارشنبه بیست و ششم بهمن ۱۴۰۱ ساعت 12:50 توسط اف.شین :

تولد عشقی دیگر«قسمت هفتم»...
ما را در سایت تولد عشقی دیگر«قسمت هفتم» دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : farzandaneman بازدید : 92 تاريخ : جمعه 28 بهمن 1401 ساعت: 19:54