ویزیت

ساخت وبلاگ

بعد از دو هفته رفتم پیش کارشناس تغذیه ام

اخلاقش ماهه، ماه

خوش برخورد، صبور و کلا پر از انرژی مثبت

انقدر ازم تعریف کرد و روحیه داد نزدیک بود آخرش بپرم ماچش کنم

میگه دو هفته پیش که اومدی با چیزهایی که گفتی با خودم گفتم نهایتا نیم کیلو کم کنه تازه اگه بتونه نیم کیلو را کم کنه هم هنر کرده ولی تو عالی بودی ۳ و نیم کیلو کم کردی

میگم تازه خانم دکتر هنوز نه ورزش داشتم باهاش نه پیاده روی زیادی در حد روزانه نیم ساعت کلا پیاده روی کردم

میگه آفرین خودت را اذیت نکن ریز ریز به تایمت اضافه کن

برنامم را سخت تر کرد ولی پرسید اگه دیدی اذیت میشی بهم زنگ بزن برات ویرایش کنم

آخه بهش بگو به حدی تو خوبی که مگه میتونم اذیت شم فقط به عشق اینکه دوباره دو هفته دیگه برم پیشش و شوق و ذوقش را ببینم حتما مراعات میکنم

یک کوچولو بیشتر کم کنم میرم باشگاه فعلا واقعا در توانم نیست خیلی انرژی میبره به خاطر وزن زیادم

نمیدونم چرا تا من موفق میشم به کاهش وزن همسر انرژی منفی میده

گاهی فکر میکنم دلش نمیخواد وزنم بیاد پایین تا بهونه داشته باشه برا سرکوفت و ...

نوشته شده در یکشنبه بیست و هشتم آبان ۱۴۰۲ ساعت 0:44 توسط اف.شین :

تولد عشقی دیگر«قسمت هفتم»...
ما را در سایت تولد عشقی دیگر«قسمت هفتم» دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : farzandaneman بازدید : 27 تاريخ : شنبه 4 آذر 1402 ساعت: 12:46