پسرها و اتاقشون

ساخت وبلاگ
دو شبی میشه علی رو تو اتاق خودشون میخوابونم 

حسین خیلی نگران و مضطربه و یکریز بهم تذکر میده

 

نمونش:

همسر: نکنه شب بیدار شه گریه کنه نشنویم 

بنده: میشنوم نگران نباش

همسر: شیری که خورد رو اگه بالا بیاره، برگرده تو ریه اش چی؟

بنده: مگه هیچ وقت تا حالا بالا اورده؟

همسر:بیدار نشه بترسه

بنده: عزیزم گریه می کنه میام پیشش

همسر: خب چه کاریه فعلا اینجا بود دیگه

و بنده با خشم دروغین: به هیچ وجه نمیشه، سه ماه هم دیر شده بچه باید از 6 ماه جدا شه وگرنه دیگه حریفش نمیشیم

 

و همسر با نهایت مظلومی: هععععععی پس من چی..دوست دارم کنارم بخوابه اخه نامردیه شما روز خیلی پیش هم هستید من نمیبینمش زیاد

 

و اینگونه بود که حرف اخر یا به اصطلاح تیر اخر رو زدم

 

بنده: شما هم کمتر دنبال چاپ اسکناس باشید بمونید کنار خانواده و فرزندان

و با این جمله همسری کاملا قانع شد که علی تو اتاق خودشون باید بخوابه

و اما درباره تغییر اتاق علی

سجاد رو چون دیر جدا کردم، متاسفانه موفق نشدم جدا بخوابونمش 

تقریبا تا هشت سالگی اتاق ما می خوابید و هنوزم گاها خواهش میکنه و میاد کنارم برای همین تنبیه شدم و علی رو زود به اتاق خودش بردم این طوری سجادم خوشحال تره که تنها نیست

ولی علی اصلا تخت خودش رو دوست نداره و به قول حضرت همسر دقیقا رفتارش مشابه رفتار شیر تو قفسه

 

تولد عشقی دیگر«قسمت هفتم»...
ما را در سایت تولد عشقی دیگر«قسمت هفتم» دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : farzandaneman بازدید : 565 تاريخ : شنبه 6 بهمن 1397 ساعت: 20:41