دلتنگی..

ساخت وبلاگ

کنار پسرها تو اتاقشون نشستم و به صدای خر و پف های ارومشون گوش میدم...

لذت بخش ترین بخش وجودی یک مادر حس لذت از عشق مادری می تونه باشه که تمام وجودش رو پر کرده

نشستم و دل نمیکنم ازشون

با اینکه زندگی بر وفق مراد پیش میره و خدا رو شکر همه چیز مرتب و خوبه 

ولی یک بغض مهمون دائمی احوالات من شده که منبعش دلتنگی های گاه و بیگاه من برای دوران تجرد و ازادی های اون دورانمه..

نمیگم الان زندگی باهام بد شده، نه، الحمدلله که این طور نیست ولی دوست ندارم پدر و مادرم رو پیر ببینم

گرد سپید رو موهاشون و بیماری های گاه به گاهشون دلم رو به درد میاره

نمی خوام زمان سپری بشه، اینکه هر روز پدرم، عشق ابتدایی من، شبیه بچگی هام قهرمان و قوی نیست ناراحتم میکنه،

اینکه گاهی مجبور میشن به من و بقیه بگن کمکشون کنیم اشکم رو در میاره ..

بابایی، مامان گلم شما همیشه بهترین تکیه گاه منید، شما باید قوی باشید

نمیتونم ببینم بابا روتخت بیمارستان باشه، حتی برای یک شب

طاقتش رو ندارم مامان از ناتوانی هاش بگه

اره، دلم میگیره

به خدا اشک میریزم

همین الان، نیمه شب تو تنهایی نشستم و های هایاشک می ریزم

دروغ چرا ؟من ترسیدم

من از داس زمان می ترسم

خدایا برام سالم نگهشون دار، محتاجم بهشون

برم گردون به کودکی، به دورانی که مامان همه چیزو می دونست و بابا همه کارها رو بلد بود

 

تولد عشقی دیگر«قسمت هفتم»...
ما را در سایت تولد عشقی دیگر«قسمت هفتم» دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : farzandaneman بازدید : 238 تاريخ : پنجشنبه 15 اسفند 1398 ساعت: 21:44