داشتم با حرفهاش مسخ می شدم
قشنگ منتظر یک جرقه برای گریه کردن بودم
خودشم به پهنای صورت اشک می ریخت
یعنی مردم ما این همه ندار هستند و ما بی اطلاع..؟
مگه چی گفتم بهش؟
بهش گفتم وامتون پایان ترم جاری واریز میشه..
زهرخند زد و گفت
نوش دارو بعد مرگ سهراب میشه
نمیتونم صبر کنم
با اشک و آه رفت
دلم میخواد اونقدر داشتم تا به تک تکشون کمک کنم ولی خودشم میدونه ندارم
تولد عشقی دیگر«قسمت هفتم»...
برچسب : نویسنده : farzandaneman بازدید : 189