تولد عشقی دیگر«قسمت هفتم»

متن مرتبط با «شدید» در سایت تولد عشقی دیگر«قسمت هفتم» نوشته شده است

خستگی شدید

  • دیشب تا نزدیک های یک نیمه شب بیمارستان بویمعلیرضا خورده بود، حالا حال عمومیش بد نبود ولی خب خیالم راحت تر بود دکتر ببینتشاز طرفی، جای همگی خالیدیروز سالاد فصل خوردم اونم یک کمی بیشتر از معمولامروز از صبح سر درد داشتموامها هم که شروع شده و طبیعتا کارمون هم چند برابر شدهخلاصه به حدی سردرد داشتم اخلاقم شبیه هاپو شده بود ولی شدیدا خویشتن داری میکردم سر کسی داد نزنم هر طور بود ساعت اداری را گذروندم۴ رسیدم خونه ساعت ۶ مامان اومد دنبالم رفتیم برا کاری تا ۱۰ شب برگشتممیبینم همسری راحت خوابیده و من رو که دید میگه شام چی داریمواقعا گریه ام گرفته بود خدا را شکر درک کرد و به نیمرو راضی شدند الانم که گیج خوابم ولی کارهای صندوق مونده و باید حساب ها را رسیدگی کنم موندم صبح چطوری بیدار شم؟؟؟♥ نوشته شده در سه شنبه دوم آبان ۱۴۰۲ ساعت 0:38 توسط اف.شین : بخوانید, ...ادامه مطلب

  • لجبازی شدید

  • دیشب که بیرون کار داشتیم علی التماس کرد ببرمش خانه بازیبه همسرم میگم تو برو کارهات را انجام بده من 10 دقیقه ببرمش و بعد بیا دنبالمونعلی میگه نه 5 دقیقه بیشتر (بلد نیست زمان ها را)میگم باشه یک ربع بازی کنرفتیم کلی هم بازی کرد بهد از 20 دقیقه که همسر اومد میگم بریم راضی نشدبازم ده دقیقه ای نشستیم تا بلکه دل بکنه ولی اصلا راضی نمی شد و بالاخره به زور دل کندتو ماشین انقدر نق زد تا خوابش بردبعد از اتمام کار رفتیم خونه به محض چشم باز کردن دوباره نق زد برگردیم خانه بازیولی خب واقعا نمیشد اصلا اوون ساعت تعطیل بودوقتی دید قبول نکردیم و رفتیم خونه زد زیر گریهگفتم اروم میشه محلش ندادم اخه وقتی گریه میکنه هر توضیحی بدیم شدت گریه اش بیشتر میشهسکوت کردیم دید محل نمیدیم بلندتر گریه کرد باز سکوت کردیم و صداش بالاتر رفترسما داشت جیغ می زدشام اوردم نیومدرفتم کنارش تا باهاش صحبت کنم بلند شد رفت اتاقش در را بست و گریه کرددیدم اصلا کوتاه نمیاد منتظر شدم اروم شه ولی دقیقا نیم ساعت گریه کردحسین بهم میگه دلم برای همسایه هامون میسوزهاخرش به سجاد گفتم برو باهاش صحبت کن طوریکه متوجه نشه از طرف ما رفتی ارومش کننمیدونم سجاد چیکار کرد ولی بعد از یک ربع خندون اومد گفت شام میخوام..........*******لعنتی جذاب از نوزادی همین طوری لجباز بود نمیدونم زمان میتونه درستش کنه یا باید از الان بگم خدا به داد زنش برسه♥ نوشته شده در سه شنبه چهارم بهمن ۱۴۰۱ ساعت 23:32 توسط اف.شین : بخوانید, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها