تولد عشقی دیگر«قسمت هفتم»

متن مرتبط با «دلخوری» در سایت تولد عشقی دیگر«قسمت هفتم» نوشته شده است

دلخوری های کوچیک...

  • من هر وقت از کسی دلخور میشم که کوچیکه و ارزش بیان کردن نداره خودم به هم میریزم میگم زشت برا این کار کوچیک گلایه کنم برای همین به روم نمیارمولی خب خودخوری میکنم مشاورم می گفت حتما بگو، دوستانه، با لحن شوخ، آروم..ولی خب هنوز نتونستمخودخوری هم باعث میشه کم کم اون مساله کوچیک تو ذهن من تبدیل بشه به موضوع بزرگنمونه اش امشب همسر نیومد داخل خونه مامانمهمون بیرون تو ماشین نشست و گفت تو برو و سریع برگرد میدونستم هم اصرار هم فایده نداره دلخور شدم ولی چیزی نگفتم دقیقا وقتی برگشتم دیدم میخواد بره خونه مادر خودش براش نون خریده بود بهش بدهگفتم سر راه بریم فلان جا سفارش هامون را بدیم بعد بریم دیدم میگه نه شاید کارمون خونه مادرم طول کشید همون دلخوری باعث شد بگم وااااایمگه میخوای چیکار کنی من تو ماشین میمونم سریع نون را بده و برگردجوری بهش برخورد و گارد گرفت انگار به مادرش دشنام دادممیگم چرا بهت برمیخوره دقیقا تو همین رفتار را نیم ساعت پیش با خانواده من داشتی اگه زشته و بی احترامی چرا خودت انجام میدیاگه زشت نیست این رفتار و واکنش چیه؟هیچی اخم هاش تو هم رفت و هنوز تو قیافه است ولی خب من آروم شدمفکر کنم حق با مشاور باشه باید ناراحتی و دلخوری را نشون بدم با خودم حملش نکنم تا بهم آسیب بزنه ♥ نوشته شده در یکشنبه بیست و سوم بهمن ۱۴۰۱ ساعت 0:54 توسط اف.شین : بخوانید, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها